مدیران عصر ظهور

خط مشی گذاری و مدیریت اسلامی

خط مشی گذاری و مدیریت اسلامی

آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سلسله سخنرانی هایی در استان کرمانشاه در ادامه مباحث پیشین خود در مناسبت­های مختلف- بحث «تبیین فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی» را پیگیری فرمودند. ایشان فرایند مزبور را، در پنج مرحله اساسی مطرح و هر مرحله را به طور نسبتاً مبسوطی، تشریح کردند.

بنا بر فرمایشات ایشان، مرحله اول، «انقلاب اسلامی» و مرحله دوم نیز «تشکیل نظام اسلامی» است. لذا انقلاب اسلامی، هم اکنون از این دو مرحله عبور کرده­ است. ایشان مرحله سوم تحقق اهداف انقلاب را «تشکیل دولت اسلامی» می­دانند و انقلاب اسلامی هم ­اینک در این گام قرار دارد. لذا علاوه بر تشریح و تبین مرحله سوم، تکالیف مردم و مسئولین در این مرحله را نیز برشماری نموده­ اند.

معظم له، مراحل چهارم و پنجم را «تشکیل کشور اسلامی» و «شکیل دنیای اسلامی» ذکر نموده و برای رسیدن به آنها، وظایف و انتظاراتی که از مردم و کارگزاران نظام اسلامی می­رود را ذکر فرموده ­اند.

مقدمه:

* من سال گذشته عرض کردم: فرآیند تحقّق هدف­هاى اسلامى، یک فرآیند طولانى و البته دشوارى است. به طور نسبى انسان به آن اهداف نزدیک مى‌شود؛ اما تحقّق آنها، بسیار طولانى است. (21/9/80)

* بنده دو سه سال قبل در یکى از همین جلسات گفتم ما یک انقلاب اسلامى داشتیم، بعد نظام اسلامى تشکیل دادیم، مرحله‏ ى بعد تشکیل دولت اسلامى است، مرحله‏ ى بعد تشکیل کشور اسلامى است، مرحله‏ بعد تشکیل تمدن بین‏ الملل اسلامى است.(8/6/83)

* من چهار پنج سال پیش همین‏ جا در حسینیه این مطلب را با مجموعه‏ ى کارگزاران مطرح کردم؛ گفتم انقلاب اسلامى، نظام اسلامى، دولت اسلامى و بعد کشور اسلامى.(8/6/84)

* یک نکته در باب دولت اسلامى عرض کنیم. یکى از شعارهاى خوبى که آقاى رئیس‏ جمهور، هم در دوره‏ انتخابات، هم بعد از آن تکرار کردند، مسأله‏ دولت اسلامى است. من به این موضوع در نماز جمعه اشاره‏ اى کردم. باید قدرى بیشتر این مفهوم را بشکافیم.(8/6/84)

= مرحله اول)انقلاب اسلامی

* ما ملت مسلمانى هستیم. این ملت، با اراده‏ى راسخ عمومى توانسته است یک نظام مطابق با ایمان و اعتقاد خود را در این کشور سر کار بیاورد. هدف این نظام چیست؟ هدف این ملت چه بود؟ هدف این بود که این کشور با این نظام بتواند از همه‏ى خوبى‏ها و پیشرفت‏ها و خیرات و برکاتى که خداى متعال به ملتهاى مؤمن وعده داده است، برخوردار شود؛ یعنى یک کشورِ اسلامى بشود.(28/5/84)

* براى این که این کار تحقق پیدا کند، در درجه‏ى اول ما یک حرکت انقلابى لازم داشتیم؛ براى این‏که بناى ضایع و پوسیده و کج و بدبنیان رژیم‏هاى استبدادى را از بین ببریم. این کار را ملت با کمال قدرت و با موفقیتِ کامل انجام داد.(28/5/84)

* قدم اوّل که پُرهیجان­تر و پُرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامى است. کار آسانى نبود؛ لیکن این آسان­ترین است. (21/9/80)

* ما مى‌خواهیم آن نظامى، آن تشکیلاتى و آن حکومتى را که بتوان این هدفها را در آن محقّق کرد، به وجود آوریم. این یک فرآیند طولانى و دشوارى دارد و شروعش از انقلاب اسلامى است. البته انقلاب که مى‌گوییم، حتماً به معناى زد و خورد و شلوغ کارى و امثال اینها نیست؛ برخلاف آن برداشتهایى است که مى‌بینیم در بعضى از نوشته‌ها خوششان مى‌آید با کلمه‌ى انقلاب بازى کنند! گاهى مى‌خواهند انقلاب را به معناى شورش، اغتشاش، بى‌نظمى و بى‌سامانى وانمود کنند و بگویند ما انقلاب نمى‌خواهیم؛ یعنى انقلاب چیز بدى است! این برداشتهاى غلط از انقلاب است. انقلاب یعنى دگرگونى بنیادى. البته این دگرگونى بنیادى در اغلب موارد بدون چالشهاى دشوار و بدون زورآزمایى، امکانپذیر نیست؛ اما معنایش این نیست که در انقلاب حتماً بایستى اغتشاش و شورش و امثال اینها باشد؛ نه، ولى هر شورش و هر اغتشاش و هر تهیّج عام و توده‌اى هم معنایش انقلاب نیست؛ هر تحولى هم معنایش انقلاب نیست؛ انقلاب آن‌جایى است که پایه‌هاى غلطى برچیده مى‌شود و پایه‌هاى درستى به جاى آن گذاشته مى‌شود. این قدمِ اوّل است.(12/9/79)




= مرحله دوّم)تشکیل نظام اسلامی

* انقلاب که تحقّق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقّق نظام اسلامى است. نظام اسلامى، یعنى طرح مهندسى و شکل کلّى اسلامى را در جایى پیاده کردن. مثل این‌که وقتى در کشور ما نظام سلطنتىِ استبدادىِ فردىِ موروثىِ اشرافىِ وابسته برداشته شد، به جاى آن، نظام دینىِ تقوایىِ مردمىِ گزینشى جایگزین مى‌شود؛ با همین شکل کلّى که قانون اساسى برایش معیّن کرده، تحقق پیدا مى‌کند؛ یعنى نظام اسلامى.(12/9/79)

* قدم بعدى، ترتّب نظام اسلامى بر انقلاب اسلامى است؛ یعنى ایجاد نظام اسلامى، که گفتیم نظام اسلامى، یعنى هندسه‌ى عمومى جامعه، اسلامى بشود؛ که این هم شد. (21/9/80)

* بعد از آن که این حرکت عظیم را ملت عزیز ما انجام داد، حرکت بعدى این بود که یک نظام اسلامى یعنى ترتیب اداره‏ کشور، همان‏طورى که اسلام گفته است- در این کشور به وجود بیاورید. این کار را هم ملت ما با موفقیت انجام داد. قانون اساسى تنظیم شد؛ آرایش و چینش سیاسى به وجود آمد؛ مردم‏سالارى دینى بر این مملکت حاکم شد و مردم مسؤولان کشور را- از رهبرى گرفته تا ریاست جمهورى تا دیگر مسؤولان- مستقیم یا غیر مستقیم انتخاب مى‏کنند. دین، مایه و پایه و محور قانون و اجرا در این کشور است. حرکت مردم به سمت اهداف و آرمانهاى دینى است؛ این معناى نظام اسلامى است؛ این تحقق پیدا کرد؛ لیکن کافى نیست.(28/5/84)

* نظام اسلامى، پس از انقلاب اسلامى تشکیل شد. شورش انقلابى و نهضت انقلابى مى‏توانست انجام بگیرد، اما نظام غیراسلامى تشکیل شود. خیلى جاها این‏طور شده؛ در الجزایر همین‏ طور بود. در الجزایر، نهضت، اسلامى بود. اصلاً پایگاه نهضت و رهبران نهضت، مسلمانها بودند؛ اما بعد از آن‏که نهضت به نتیجه رسید، کسانى که اعتقادى به مبانى تفکر اسلامى نداشتند، آمدند قدرت را در دست گرفتند.

این‏جا هم همین کارها داشت مى‏شد. در همان روز 21 بهمن و 22 بهمن و 23 بهمن از این کارها داشت مى‏شد. بنده از نزدیک در جریان برخى از کارها بودم؛ داشتند حرکت مى‏ کردند که به اصطلاحِ خودشان یک جنبش کارگرى و یک حرکت کارگرى را بر این حرکت عمومى تغلیب کنند و همان فرمولى که در روى کار آمدن نظامهاى سوسیالیستى در دنیا معمول است- یعنى انقلاب طبقه‏ ى کارگر- تحقق بدهند و بعد هم یک چند نفر سر کار بیایند؛ منتها امام را محاسبه نکرده بودند؛ یعنى این گوهر خدشه‏ ناپذیرِ شکست‏ ناپذیر را در محاسبات شان ندیده بودند؛ لذا سخت ضربه خوردند. حتّى روز سومِ بعد از پیروزى انقلاب راه افتادند آمدند جلوى بیت امام در مدرسه ‏ى علوى و تظاهرات کردند و مطالباتِ به ‏اصطلاح سوسیالیستى و کارگرى را مطرح کردند. ولى نظام اسلامى تشکیل شد.

نظام اسلامى یعنى چه؟ یعنى منبع تقنین و معیار و ملاک اجرا و ارکان تصمیم‏ گیرى در کشور معلوم شد چیست؛ ارکان حکومت- قوه ‏ى مجریه، قوه‏ى مقننه، رهبرى، قوه‏ى قضاییه و دیگر ارکان- چیده شد و قانون اساسى آمد همه‏ ى اینها را تثبیت کرد؛ لذا پایه‏ گذارى‏ هاى اصولى انجام گرفت.(8/6/84)

= مرحله سوّم)تشکیل دولت اسلامی

* این مرحله سوم است که از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامى مى­ کنیم. نظام اسلامى قبلاً آمده، اکنون دولت باید اسلامى شود. دولت به معناى عام، نه به معناى هیأت وزرا؛ یعنى قواى سه‌گانه، مسؤولان کشور، رهبرى و همه.(12/9/79)

* قدم بعدى- که از اینها دشوارتر است- ایجاد دولت اسلامى است. دولت نه به معناى هیأت وزیران؛ یعنى مجموعه‌ى کارگزاران حکومت؛ یعنى من و شما. ما باید به معناى واقعى کلمه، در درون این نظامِ اسلامى، اسلامى شویم. این مشکلتر از مراحل قبلى است.

* بعد از آن که نظام اسلامى پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامى به معناى حقیقى مى‌رسد؛ یا به تعبیر روشن­ تر، تشکیل منش و روش دولتمردان- یعنى ماها- به گونه اسلامى؛ چون این در وهله­ ى اول فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آید. مسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطى که متعلق به یک مسؤول دولت اسلامى است، تطبیق کنند. یا چنان افرادى- اگر هستند- سر کار بیایند؛ یا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند.(21/9/80)

* براى این‏که آن مقصود- یعنى کشور اسلامى- به طور کامل محقق شود، احتیاج است که دستگاه حاکمه‏ کشور در عمل خود، در سازماندهى خود و در چگونگى رفتار خود، به طور کامل اسلامى عمل کند؛ که من چند سال قبل عرض کردم که مرحله‏ ى بعد از نظام اسلامى، دولت اسلامى است.

* در این راه هم حرکت کردیم. مسؤولان مؤمنى، وزراى خوبى، نمایندگان خوبى، رؤساى جمهور با ایمانى، یکى پس از دیگرى امور کشور را بر عهده گرفتند؛ اما دولت اسلامى‏ که بتواند مقاصدى را که ملت ایران و انقلاب عظیم آنها داشت، تأمین کند، دولتى است که در آن رشوه نباشد، فساد ادارى نباشد، ویژه‏ خوارى نباشد، کم‏کارى نباشد، بى‏ اعتنایى به مردم نباشد، میل به اشرافى‏ گرى نباشد، حیف و میل بیت‏ المال نباشد، و دیگر چیزهایى که در یک دولت اسلامى لازم است. در تعالیم امیرالمؤمنین(ع) در نهج ‏البلاغه، همه‏ ى اینها وجود دارد.

* نگویند اینها مربوط به هزار و چهارصد سال قبل است. این حرفهاى تکرارى و شبهه‏ هاى صدها بار رد شده را بعضى‏ ها باز تکرار مى‏ کنند. حقایق بشرى و اصالت­ هاى بشرى با گذشت زمان تغییر پیدا نمى‏ کنند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا پایان دنیا، همیشه عدالت را دوست داشته‏ اند و به عدالت نیازمند بوده ‏اند؛ این تغییر پیدا نمى‏ کند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا آخر دنیا به مسؤولانى که نسبت به آنها وفادار باشند، در خدمت آنها باشند و براى آنها صادقانه عمل کنند، احتیاج دارند؛ اینها که تغییرپذیر نیست. درس امیرالمؤمنین(ع) در نهج‏ البلاغه ناظر به این چیزهاست. این اصالت­ها و این ثوابتِ حیات بشرى در طول تاریخ را امیرالمؤمنین(ع) بیان مى‏ کند؛ ما آنها را مى‏ خواهیم؛ والّا ما که نمى‏ گوییم اگر خواستیم از این شهر به آن شهر برویم، مثل زمان امیرالمؤمنین(ع) برویم؛ نه، حالا با هواپیما بروید، ممکن است ده سال دیگر با یک وسیله‏ ى بسیار تندروتر از هواپیما حرکت کنید. آن روز، نامه مى‏ فرستادند، که دو ماه در راه بود؛ امروز شما با اینترنت لحظه به لحظه با آن طرف دنیا حرف مى‏ زنید. اینها متغیرات است، اما عدالت و صلاح مسؤولان همیشه لازم است؛ حیف و میل نکردن اموال مردم که دست من و امثال من است، همیشه لازم است؛ این‏که تغییرپذیر نیست.(28/5/84)

* این نظام اسلامى فقط شکل نیست؛ محتوایى دارد؛ یعنى کارهایى باید در واقعیت زندگى مردم انجام بگیرد. تحقق این واقعیت‏ها در زندگى مردم، مردان و عناصر مؤمن و معتقد به خودش را- که داراى صفات و خصوصیات لازم هم باشند- مى‏طلبد؛ این مى‏ شود دولت اسلامى.

* دولت اسلامى شامل همه‏ ى کارگزاران نظام اسلامى است؛ نه فقط قوه‏ ى مجریه؛ یعنى حکومت گران و خدمتگزاران عمومى. اینها باید جهت­گیرى‏ ها و رفتار اجتماعى و رفتار فردىِ خود و رابطه ‏شان با مردم را با معیارهاى اسلامى تطبیق دهند تا بتوانند به آن اهداف برسند. بعد هم باید آن جهت­گیرى‏ ها را در مدّ نگاه خودشان قرار دهند و به­ سرعت به سمت آن جهت­گیرى‏ ها حرکت کنند؛ این مى‏شود دولت اسلامى.

* از همان اوان کار، تلاش براى تشکیل دولت اسلامى شروع شد. بعضى‏ ها می گویند شما بعد از 27 سال مى‏ خواهید دولت اسلامى تشکیل دهید؟ نه، تلاش و اقدام براى تشکیل دولت اسلامى از روز اول شروع شد؛ منتها افت و خیز داشته؛ پیشرفت و عقب­گرد داشته؛ در جاهایى موفق بودیم، در برهه یى موفق نبودیم. بعضى از ماها وسط راه پایمان لغزید؛ بعضى از ماها در اصل هدف مردد شدیم؛ بعضى از ماها نتوانستیم خود را نگه داریم؛ دلبسته‏ى به رفتارهاى طاغوتى شدیم.

* اسم ما که دولت اسلامى باشد، کافى نیست؛ والّا قبل از ما چند دولت جمهورى اسلامىِ دیگر در منطقه‏ى ما و آفریقا و جاهاى دیگر وجود داشته و الان هم هست. قبل از انقلاب، در جایى دولتى تشکیل شد که ما شوخى مى‏کردیم و مى‏گفتیم جمهورى اسلامى امریکایىِ فلان جا! آن دولت با نام جمهورى اسلامى هم بود. بنابراین اسم ما دولت اسلامى باشد، کافى نیست؛ باید عمل و جهت­گیرى ما اسلامى باشد. اگر در اینها اختلال پیدا شد، حرکت مستمر و مداوم و پوینده‏یى که لازم است تا دولت اسلامى به صورت کامل شکل بگیرد، دچار نُکث مى‏شود و طبعاً کار عقب مى‏افتد.

* البته دولت اسلامىِ کامل به معناى واقعى کلمه، در زمان انسان کامل تشکیل خواهد شد؛ ان‏شاءاللَّه. خوشا به حال کسانى که آن روز را درک مى‏کنند. همه‏ى ما انسانهاى ناقصى هستیم. ما به قدر توان و تلاشِ خود مى‏خواهیم مجموعه‏ى کارگزاران حکومت را- که خودمان هم جزو آنها هستیم- به نقطه‏یى برسانیم که با نصاب جمهورى اسلامى تطبیق کند. ما مى‏خواهیم خود را به حد نصاب نزدیک کنیم. اگر دولتى مى‏آید و مى‏گوید هدفم این است که این را تحقق ببخشم، خیلى چیز مبارک و خوبى است. (8/6/84)

* ما مسؤولان باید خود را بسازیم؛ مرتّب با خود کلنجار برویم؛ یکدیگر را به حق وصیت کنیم؛ یکدیگر را ارشاد کنیم؛ مثل آینه‌اى در مقابل یکدیگر، عیوبمان را صادقانه به هم نشان دهیم؛ بنا را بر رفع عیب بگذاریم و خود را روزبه‌روز بهتر کنیم. هر کس هم که جدیداً مسؤولیت را بر عهده مى‌گیرد، با این نیّت و با این هدف مسؤولیت را قبول کند که مى‌خواهد براى خدمت به مردم، یک انسان صالح شود. آن‌وقت مى‌شود تشکیل دولت اسلامى. قواى مقنّنه و قضایّیه و مجریّه و مسؤولان گوناگون ما باید بتوانند تا حدّ قابل قبولى خود را با این قالبها و معیارهاى دینى و اخلاقىِ اسلامى تطبیق دهند. این مرحله‌ى سوم است؛ ما الان در این مرحله قرار گرفته‌ایم و باید دائم تلاش ما این باشد. اگر نماینده‌ى مجلسیم، اگر عضو دولتیم، اگر از مسؤولان قضایى هستیم، اگر روحانى هستیم، هر کجا قرار داریم، اوّلین و مهمترین وظیفه را اصلاح کار خود بدانیم؛ چون اصلاح شخص ما، صرفاً اصلاح شخص نیست؛ ما منشأ اثریم و یک کلمه حرف و یک امضاء و یک تصمیم‌گیرى من و شما در جامعه تأثیر مى‌گذارد. ما اگر خود را اصلاح کردیم، جامعه را اصلاح کرده‌ایم. دوره‌ى پیش از انقلاب گذشت که بعضى کسان فقط به خود مى‌پرداختند. ما آن وقت به آنها ایراد مى‌گرفتیم که به فکر جامعه و مردم هم باشید. گفت:

آن یک گلیم خویش به در مى‌بَرد ز موج * وین سعى مى‌کند که بگیرد غریق را

مى‌گفتیم به فکر غریق ها هم باشید؛ فقط به فکر نجات خودتان نباشید. الان آن زمان نیست؛ حالا من و شما اگر به فکر خودمان باشیم، به طور طبیعى غریقها را نجات داده‌ایم. اگر ما خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح شده است. پس تشکیل دولت اسلامى، مرحله‌ى سوم است. (21/9/80)

* ما در کدام مرحله‌ایم؟ ما در مرحله‌ سومیم؛ ما هنوز به کشور اسلامى نرسیده‌ایم. هیچ کس نمى‌تواند ادّعا کند که کشور ما اسلامى است. ما یک نظام اسلامى را طرّاحى و پایه‌ریزى کردیم- «ما»، یعنى همانهایى که کردند- و الان یک نظام اسلامى داریم که اصولش هم مشخّص و مبناى حکومت در آن‌جا معلوم است. مشخّص است که مسؤولان چگونه باید باشند. قواى سه‌گانه وظایفشان معیّن است. وظایفى که دولتها دارند، مشخّص و معلوم است؛ اما نمى‌توانیم ادّعا کنیم که ما یک دولت اسلامى هستیم؛ ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم.

* البته اگر در رأس کار یک امام معصوم مثل امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام باشد که قولش، فعلش و منشش الگوست، کار براى کارگزاران نظام آسانتر است؛ چون نسخه کامل را در اختیار دارند و در همه چیزش هدایت هست. وقتى آدمى مثل من در رأس کار باشد، البته کارِ کارگزاران مشکلتر است؛ ولى ثوابشان هم بیشتر است. اگر توانستند در این راه حرکت کنند، اجر الهى‌شان بیشتر خواهد شد.

* هر کدام از شما تلاش کنید که براى این مسؤولیت ­ها خودتان را با الگوى اسلامى منطبق سازید؛ یعنى دین­تان، تقوایتان، رعایت­تان نسبت به حال مردم، رعایت­تان نسبت به شرع، رعایت­تان نسبت به بیت‌المال، اجتناب­تان از خودخواهی­ها و خودپرستی­ها و رفیق‌بازی­ها و قوم‌وخویش‌پرستی­ها و اجتناب­تان از تنبلى و بیکارگى و بى‌عملى و هوى‌ و هوس و این چیزها، مطابق با الگوى اسلام باشد. هر کدام از شما بتوانید در این زمینه‌ها کار خودتان را بکنید و پیش بروید و خودتان را بسازید، البته ثواب شما از آن کسى که در زمان امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام این کار را مى‌کرد، یقیناً بیشتر است؛ چون او به امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام نگاه مى‌کرد و آن حضرت الگوى کامل بود؛ اما شما چنین کسى را ندارید که آن‌طور به او نگاه کنید و برایتان الگو باشد؛ لیکن ضوابط در دست همه ما هست و امروز همه‌مان وظیفه داریم.(12/9/79)

* ما امروز در مرحله‏ى دولت اسلامى و کشور اسلامى قرار داریم؛ باید دولت اسلامى را ایجاد کنیم. امروز دولت ما - یعنى مسؤولان قوه‏ى مجریه، قوه‏ى قضاییه، قوه‏ى مقننه، که مجموع اینها دولت اسلامى است- سهم خوبى از حقایق اسلامى و ارزشهاى اسلامى را دارد؛ اما کافى نیست؛ اولش خود من.

* باید بیشتر به سمت اسلامى­شدن، مسلمان­ شدن و مؤمنانه و مسلمانانه زندگی کردن برویم. باید به سمت زندگى علوى(ع) برویم. رفتن به سمت زندگى علوى(ع) معنایش این نیست که اگر آن روز لُنگ مى‏بستند و راه می رفتند، امروز هم لُنگ ببندیم و راه برویم؛ نه، امروز دنیا پیشرفته است. باید روح زندگى علوى(ع)- یعنى عدالت، تقوا، پارسایى، پاکدامنى، بى‏پروایىِ در راه خدا و میل و شوق به مجاهدتِ در راه خدا- را در خودمان زنده کنیم؛ باید به سمت اینها برویم؛ این اساسِ کار ماست.

* و به شما عرض کنم، در آن صورت کارآمدى جمهورى اسلامى هم مضاعف خواهد شد؛ چون مشکل اساسى‏یى که ممکن است براى نظام اسلامى پیش بیاید، کارآمدى در نگاه جهانى است؛ بگویند آیا توانستند این کار را بکنند، توانستند آن کار را بکنند؟ اگر ما قدم‏به‏قدم تحول درونى خود را جدى بگیریم و پیش ببریم و پایبندى خود را به ارزشها و اصولِ خود عملاً نشان دهیم، کارایى و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد. البته دشمنان نمى‏خواهند؛ جنجال و هیاهو مى‏کنند؛ اهمیتى هم ندارد.(8/6/83)

* اگر دولت ما اسلامى شد، آن وقت کشورمان اسلامى خواهد شد. اگر من و شما در معاشرت­مان، در رفتارمان، در طلب مال­مان، در مجاهدت­مان، نتوانستیم خود را به حدّ نصاب برسانیم، از آن دانشجو، از آن جوان بازارى، از آن عنصر در رده‏هاى پایین دولتى، از آن کارگر، از آن روستایى، از آن شهرى چه توقعى مى‏توانیم داشته باشیم که اسلامى عمل کنند؟ چرا مردم را بیخود ملامت مى‏کنیم؟ نباید ملامت کنیم. اگر کمبودى هست، خودمان را باید ملامت کنیم؛ «لوموا انفسکم».

* اول، ما اسلامى مى‏شویم؛ وقتى اسلامى شدیم، «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»؛آن وقت عملِ ما مردم را مسلمان واقعى خواهد کرد و کشور، اسلامى خواهد شد؛ هم احکام و مقررات اسلامى است، هم اجرا اسلامى است، هم دولتمردان اسلامى‏اند، هم مردم به تبع حال و به تبع دولتمردان از لحاظ اخلاقى اسلامى خواهند شد. البته شیطان نمى‏میرد؛ شیطان زنده است. همیشه عده‏یى، جریانى، مجموعه‏هایى هستند که تسلیم شیطان بشوند؛ اما شکل کلى، اسلامى خواهد شد.(8/6/84)

* معناى شعار دولت اسلامى این است که ما مى‏خواهیم اعمال فردى، رفتار با مردم، رفتار بین خودمان، و رفتار با نظام­هاى بین‏المللى و نظام سلطه‏ى امروز جهانى را به معیارها و ضوابط اسلامى نزدیک­تر کنیم. این شعار، بسیار باارزش است؛ ان‏شاءاللَّه به این شعار پایبند بمانید و این تلاش را جدى‏تر، بى‏آسیب‏تر و واقعى‏تر کنید؛ چون گامى بلند خواهد بود در راه رسیدن به آن هدفها؛ و همان‏طور که عرض کردم، رسیدن به آن هدف­ها، مردان خودش را مى‏خواهد. ... یعنى کسان و عناصر و کارگزارانِ خودش را مى‏خواهد. به قول شاعر، آن دو صد من استخوان را داشته باشند، تا بتوانند این صد من بار را بردارند.(8/6/84)

= تکالیف در مرحله سوم(تشکیل دولت اسلامی):

*بیشترین حجم سخنان معظم له، مربوط به مرحله سوم است.

* الآن هم در مرحله اسلامی­کردن دولت(تشکیل دولت اسلامی) هستیم و باید تمرکز کار و فعالیت­ها، برای تحقق شایسته این مرحله باشد.

* بیشترین دغدغه و توصیه­های آقا در این مرحله، خودسازی دولتمردان است.

الف)کلیات:

* نظام اسلامى قبلاً آمده، اکنون دولت باید اسلامى شود.

* تلاش و اقدام براى تشکیل دولت اسلامى از روز اول شروع شد؛ منتها افت و خیز داشته؛ پیشرفت و عقب­گرد داشته؛ در جاهایى موفق بودیم، در برهه‏یى موفق نبودیم. بعضى از ماها وسط راه پایمان لغزید؛ بعضى از ماها در اصل هدف مردد شدیم؛ بعضى از ماها نتوانستیم خود را نگه داریم؛ دلبسته‏ى به رفتارهاى طاغوتى شدیم.

* هیچ کس نمى‌تواند ادّعا کند که کشور ما اسلامى است. نمى‌توانیم ادّعا کنیم که ما یک دولت اسلامى هستیم؛

* اگر دولت ما اسلامى شد، آن وقت کشورمان اسلامى خواهد شد.

ب)معنای دولت اسلامی:

* دولت اسلامى یعنی تشکیل منش و روش دولتمردان- یعنى ماها- به گونه اسلامى.

* اسم ما دولت اسلامى باشد، کافى نیست؛ باید عمل و جهت­گیرى ما اسلامى باشد. اگر در اینها اختلال پیدا شد، حرکت مستمر و مداوم و پوینده‏یى که لازم است تا دولت اسلامى به صورت کامل شکل بگیرد، دچار نُکث مى‏شود و طبعاً کار عقب مى‏افتد.

ü معناى شعار دولت اسلامى این است که ما مى‏خواهیم اعمال فردى، رفتار با مردم، رفتار بین خودمان، و رفتار با نظام­هاى بین‏المللى و نظام سلطه‏ى امروز جهانى را به معیارها و ضوابط اسلامى نزدیک­تر کنیم.

ج)چگونگی دستیابی و تحقق:

* چون این در وهله­ى اول فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آید.

* براى این‏که آن مقصود- یعنى کشور اسلامى- به طور کامل محقق شود، احتیاج است که دستگاه حاکمه‏ى کشور در عمل خود، در سازماندهى خود و در چگونگى رفتار خود، به طور کامل اسلامى عمل کند.

* بعد هم باید آن جهت­گیرى‏ها را در مدّ نگاه خودشان قرار دهند و به­سرعت به سمت آن جهت­گیرى‏ها حرکت کنند؛ این مى‏شود دولت اسلامى.

د)ویژگی­های دولت اسلامی:

* دولت اسلامى‏یى که بتواند مقاصدى را که ملت ایران و انقلاب عظیم آنها داشت تأمین کند، دولتى است که در آن رشوه نباشد، فساد ادارى نباشد، ویژه‏خوارى نباشد، کم‏کارى نباشد، بى‏اعتنایى به مردم نباشد، میل به اشرافى‏گرى نباشد، حیف و میل بیت‏المال نباشد، و دیگر چیزهایى که در یک دولت اسلامى لازم است.

* این اصالت­ها و این ثوابتِ حیات بشرى در طول تاریخ را امیرالمؤمنین(ع) بیان مى‏کند؛ ما آنها را مى‏خواهیم؛ عدالت و صلاح مسؤولان همیشه لازم است؛ حیف و میل نکردن اموال مردم که دست من و امثال من است، همیشه لازم است؛ این‏که تغییرپذیر نیست.

* این نظام اسلامى فقط شکل نیست؛ محتوایى دارد؛ یعنى کارهایى باید در واقعیت زندگى مردم انجام بگیرد.

* باید به سمت زندگى علوى(ع) برویم. ... باید روح زندگى علوى(ع)- یعنى عدالت، تقوا، پارسایى، پاکدامنى، بى‏پروایىِ در راه خدا و میل و شوق به مجاهدتِ در راه خدا- را در خودمان زنده کنیم؛ باید به سمت اینها برویم؛ این اساسِ کار ماست.

* در آن صورت کارآمدى جمهورى اسلامى هم مضاعف خواهد شد؛ چون مشکل اساسى‏یى که ممکن است براى نظام اسلامى پیش بیاید، کارآمدى در نگاه جهانى است؛ بگویند آیا توانستند این کار را بکنند، توانستند آن کار را بکنند؟ اگر ما قدم‏به‏قدم تحول درونى خود را جدى بگیریم و پیش ببریم و پایبندى خود را به ارزشها و اصولِ خود عملاً نشان دهیم، کارایى و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد.

* قواى مقنّنه و قضایّیه و مجریّه و مسؤولان گوناگون ما باید بتوانند تا حدّ قابل قبولى خود را با این قالبها و معیارهاى دینى و اخلاقىِ اسلامى تطبیق دهند.

هـ)صفات و تکالیف کارگزاران:

1) تحقق این واقعیت‏ها در زندگى مردم، مردان و عناصر مؤمن و معتقد به خودش را- که داراى صفات و خصوصیات لازم هم باشند- مى‏طلبد؛ این مى‏شود دولت اسلامى.

2) رسیدن به آن هدف­ها، مردان خودش را مى‏خواهد. ... یعنى کسان و عناصر و کارگزارانِ خودش را مى‏خواهد. به قول شاعر، آن دو صد من استخوان را داشته باشند، تا بتوانند این صد من بار را بردارند.

3) مجموعه‌ى کارگزاران حکومت؛ یعنى من و شما. ما باید به معناى واقعى کلمه، در درون این نظامِ اسلامى، اسلامى شویم.

4) حکومتگران و خدمتگزاران عمومى، اینها باید جهت­گیرى‏ها و رفتار اجتماعى و رفتار فردىِ خود و رابطه‏شان با مردم را با معیارهاى اسلامى تطبیق دهند تا بتوانند به آن اهداف برسند.

5) مسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطى که متعلق به یک مسؤول دولت اسلامى است، تطبیق کنند.

6) یا چنان افرادى- اگر هستند- سر کار بیایند؛

7) یا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند.

8) هر کس هم که جدیداً مسؤولیت را بر عهده مى‌گیرد، با این نیّت و با این هدف مسؤولیت را قبول کند که مى‌خواهد براى خدمت به مردم، یک انسان صالح شود. آن‌وقت مى‌شود تشکیل دولت اسلامى.

9) اول، ما اسلامى مى‏شویم؛ وقتى اسلامى شدیم، «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»؛آن وقت عملِ ما مردم را مسلمان واقعى خواهد کرد و کشور، اسلامى خواهد شد؛ هم احکام و مقررات اسلامى است، هم اجرا اسلامى است، هم دولتمردان اسلامى‏اند، هم مردم به تبع حال و به تبع دولتمردان از لحاظ اخلاقى اسلامى خواهند شد.

10) هر کدام از شما تلاش کنید که براى این مسؤولیت­ها خودتان را با الگوى اسلامى منطبق سازید؛ یعنى دین­تان، تقوایتان، رعایت­تان نسبت به حال مردم، رعایت­تان نسبت به شرع، رعایت­تان نسبت به بیت‌المال، اجتناب­تان از خودخواهی­ها و خودپرستی­ها و رفیق‌بازی­ها و قوم‌وخویش‌پرستی­ها و اجتناب­تان از تنبلى و بیکارگى و بى‌عملى و هوى‌ و هوس و این چیزها، مطابق با الگوى اسلام باشد. هر کدام از شما بتوانید در این زمینه‌ها کار خودتان را بکنید و پیش بروید و خودتان را بسازید، باید بیشتر به سمت اسلامى­شدن، مسلمان­شدن و مؤمنانه و مسلمانانه زندگى­کردن برویم.

11) اگر ما خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح شده است. ما هنوز به کشور اسلامى نرسیده‌ایم.

12) ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم.

13) ما مسؤولان باید خود را بسازیم؛ مرتّب با خود کلنجار برویم؛ یکدیگر را به حق وصیت کنیم؛ یکدیگر را ارشاد کنیم؛ مثل آینه‌اى در مقابل یکدیگر، عیوب­مان را صادقانه به هم نشان دهیم؛ بنا را بر رفع عیب بگذاریم و خود را روزبه‌روز بهتر کنیم.

14) همه‏ى ما انسانهاى ناقصى هستیم. ما به قدر توان و تلاشِ خود مى‏خواهیم مجموعه‏ى کارگزاران حکومت را- که خودمان هم جزو آنها هستیم- به نقطه‏یى برسانیم که با نصاب جمهورى اسلامى تطبیق کند. ما مى‏خواهیم خود را به حد نصاب نزدیک کنیم.

15) اگر من و شما در معاشرت­مان، در رفتارمان، در طلب مال­مان، در مجاهدت­مان، نتوانستیم خود را به حدّ نصاب برسانیم، از آن دانشجو، از آن جوان بازارى، از آن عنصر در رده‏هاى پایین دولتى، از آن کارگر، از آن روستایى، از آن شهرى چه توقعى مى‏توانیم داشته باشیم که اسلامى عمل کنند؟ چرا مردم را بی­خود ملامت مى‏کنیم؟ نباید ملامت کنیم. اگر کمبودى هست، خودمان را باید ملامت کنیم؛ «لوموا انفسکم».

16) اگر نماینده‌ى مجلسیم، اگر عضو دولتیم، اگر از مسؤولان قضایى هستیم، اگر روحانى هستیم، هر کجا قرار داریم، اوّلین و مهم­ترین وظیفه را اصلاح کار خود بدانیم؛ چون اصلاح شخص ما، صرفاً اصلاح شخص نیست؛ ما منشأ اثریم و یک کلمه حرف و یک امضاء و یک تصمیم‌گیرى من و شما در جامعه تأثیر مى‌گذارد. ما اگر خود را اصلاح کردیم، جامعه را اصلاح کرده‌ایم. دوره‌ى پیش از انقلاب گذشت که بعضى کسان فقط به خود مى‌پرداختند. ما آن وقت به آنها ایراد مى‌گرفتیم که به فکر جامعه و مردم هم باشید. گفت:

آن یک گلیم خویش به در مى‌بَرد ز موج * وین سعى مى‌کند که بگیرد غریق را

مى‌گفتیم به فکر غریق­ها هم باشید؛ فقط به فکر نجات خودتان نباشید. الان آن زمان نیست؛ حالا من و شما اگر به فکر خودمان باشیم، به طور طبیعى غریق­ها را نجات داده‌ایم.

و)در انتظار رؤیت خورشید:

دولت اسلامىِ کامل به معناى واقعى کلمه، در زمان انسان کامل تشکیل خواهد شد؛ ان‏شاءاللَّه. خوشا به حال کسانى که آن روز را درک مى‏کنند.

= مرحله چهارم)تشکیل کشور اسلامی

· مرحله‌ى چهارم- که بعد از این است- کشورِ اسلامى است. اگر دولت به معناى واقعى کلمه اسلامى شد، آن‌گاه کشور به معناى واقعى کلمه اسلامى خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر به­تدریج ریشه‌کن مى‌شود؛ عزّت حقیقى براى مردم به وجود مى‌آید؛ جایگاهش در روابط بین‌الملل ارتقاء پیدا مى‌کند؛ این مى‌شود کشور اسلامى.(12/9/79)

· اگر به توفیق الهى بتوانیم در این جهت خود را کامل کنیم و قدمهایى را که تا امروز بحمداللَّه برداشته شده، کامل کنیم، آن وقت کشور اسلامى به همان شکلى که گفتم، به وجود خواهد آمد؛ یعنى دولت اسلامى مى‏تواند کشور اسلامى به وجود بیاورد.

· من و امثال من اگر خودمان صادق باشیم، مى‏توانیم مردم را صادق بار بیاوریم. اگر خود ما اسیر هوى‏ و هوس نباشیم، مى‏توانیم مردم را آزاد از هوى‏ و هوس بار بیاوریم. اگر ما شجاع باشیم، مى‏توانیم مردم را شجاع بار بیاوریم. اگر من و امثال من اسیر هوى‏ و هوس و دنبال طمع و بنده و ذلیلِ ترس و طمع خود بودیم، نمى‏توانیم مردم را با فضایل بار بیاوریم. این بسته به شانس و اقبال هر کسى است که در گوشه‏یى معلم خوبى پیدا کند و به صورت فردى تکامل یابد؛ جامعه پیش نخواهد رفت. دولت اسلامى است که کشور اسلامى به وجود مى‏آورد.(28/5/84)

· بعد از این مرحله، مرحله‌ى تلألؤ و تشعشع نظام اسلامى است؛ یعنى مرحله‌ى ایجاد کشور اسلامى. اگر این مرحله به وجود آمد، آن‌وقت براى مسلمانهاى عالم، الگو و اسوه مى‌شویم: «لتکونوا شهداء على النّاس».(21/9/80)

· کشور اسلامى یعنى کشورى که اسلامِ حیات‏بخش، اسلامِ نشاط آور، اسلامِ تحرک‏آفرین، اسلامِ بدون کج‏اندیشى و تحجر و انحراف، اسلامِ بدون التقاط، اسلامِ شجاعت‏بخش به انسانها، و اسلامِ هدایت کننده‏ى انسانها به سوى علم و دانش بر آن حاکم است؛ اسلامى که با همان شکلى که در قرن اولِ اسلامى به آن عمل شد، توانست یک مجموعه‏ى پراکنده را به اوج تمدن تاریخى و جهانى برساند و تمدن و دانش او بر دنیا سیطره پیدا کند. سیطره و تسلط علمى به دنبال خود عزت سیاسى هم مى‏آورد؛ رفاه اقتصادى هم مى‏آورد؛ فضایل اخلاقى هم مى‏آورد؛ اگر کشور به معناى واقعى کلمه اسلامى شود.(28/5/84)

= تکالیف در مرحله چهارم(ساختن کشور و جامعه اسلامی):

1)حضرت آقا، رسیدن به کشور اسلامی را، مقصد اصلی انقلاب بیان فرموده­اند.

2)این اهداف، در دو حوزه داخل و خارج مطرح است.

3)کمک به اصلاح قوانین و مقررات، نظامات، تعاملات، ساختارها و ... مورد نیاز جامعه اسلامی

4) کمک به وضع قوانین و مقررات، نظامات، تعاملات، ساختارها و ... مورد نیاز جامعه اسلامی

= اصلاح، اعم از: تعمیر و تغییرات جزئی یا کلی و یا حذف و جایگزینی است.

= مرحله پنجم)تشکیل دنیای(امّت، تمدن) اسلامی

v از این مرحله که عبور کنیم، بعد از آن، دنیاى اسلامى است. از کشور اسلامى مى‌شود دنیاى اسلامى درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود مى‌آید.(12/9/79)

v وقتى کشور اسلامى پدید آمد، تمدن اسلامى به وجود خواهد آمد؛ آن وقت فرهنگ اسلامى فضاى عمومى بشریت را فرا خواهد گرفت. اینها همه‏اش با مراقبت و با تقوا عملى است؛ تقواى فردى و تقواى جماعت و امت.

v اگر توانستیم این مرحله را به‌سلامت طى کنیم- که از همّت مردان و زنان مؤمن، این چیزها اصلاً بعید نیست- آن‌وقت مرحله‌ى بعدى، ایجاد دنیاى اسلام است. ببینید؛ فرآیند تحقّق نظام اسلامى، همین‌طور قدم به قدم به نتایج نهایى خود نزدیک مى‌شود. نمى‌شود توقّع داشت که من و شما خود را اصلاح نکنیم؛ اما دنیا را اصلاح کرده باشیم یا کشور، اسلامى شود؛ نه. ما باید به خود بپردازیم. پس یکى از چیزهایى که ما لازم داریم، استقامت و پایدارى است. استقامت، یعنى مسیر و جهتگیرى را گم نکنیم و مرتب خطاها را اصلاح کنیم و از این‌که به ما بگویند خطا کرده‌اید، بدمان نیاید.(21/9/80)

v امت اسلامى هم اگر با تقوا بود، مى‏تواند در راه‏هاى دشوار حرکت کند؛ مشکلات در مقابل او زانو مى‏زنند؛ او در مقابل مشکلات زانو نمى‏زند. به این جمله‏ى امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) توجه کنید: «من اخذ بالتّقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنوّها»؛ اگر فردى- و من عرض مى‏کنم اگر ملتى- تقوا را براى خودش جاده‏ى عمل قرار داد و متقى شد، شداید زندگى اگر نزدیک او هم رسیده باشد، از او دور خواهد شد. «و احلولت له الامور بعد مرارتها»؛ تلخى‏هاى زندگى براى او شیرین خواهد شد. «و انفرجت عنه الامواج بعد تراکمها»؛ امواج طوفنده‏ى شداید زندگى، بعد از آن که متراکم شده باشند، از او دور خواهند شد و او بر امواج سوار خواهد شد. «و اسهلت له الصعاب بعد انصابها»؛ دشوارى‏ها و سختى‏هاى زندگى بعد از آن که به سخت‏ترین مرحله رسیده باشد، براى او آسان خواهد شد.

v واقع قضیه هم همین‏طور است. امروز ملتهاى مسلمان در مقابل زورگویى قدرتهاى جهانى حرفى براى گفتن ندارند؛ نه علم لازمى، نه فناورى پیشرفته‏یى، نه در زمینه‏هاى گوناگون سیاسى مهارتى؛ چرا؟ چرا ما عقب ماندیم؟ چون تقوا را از دست دادیم. این همان شدتهایى است که با تقوا برطرف مى‏شود.

v شما ملت ایران در انقلابتان تقواى الهى را رعایت کردید؛ در دفاع از این انقلاب و از کشور و از اصالتهاى اسلامى و دینى و ملى‏تان تقواى الهى را رعایت کردید؛ لذا امروز بحمداللَّه به همان نسبت عزیزید. امروز عزت و اقتدار و عظمت ملت ایران در چشم مردم دنیا و دولتها و حتّى دشمنانش با اکثر کشورهاى اسلامى قابل مقایسه نیست؛ این به خاطر تقواست. هر چه کمبود داریم، به خاطر بى‏تقوایى است.(28/5/84)

= تکالیف در مرحله پنجم(ایجاد تمدن اسلامی، تمدن بین­الملل اسلامی، امت اسلامی، دنیای اسلامی و ...):

1)طراحی الگوی کارآمد و پرجاذبه برای اداره کشور بر اساس قوانین اسلامی و ارائه آن

2) طراحی و ارائه الگوی حکومت اسلامی (بدون ولایت فقیه) برای کشورهای مسلمان اهل سایر فرق اسلامی؛ بویژه کشورهای درگیر نهضت بیداری اسلامی

3)شناسایی چالش­ ها و موانع شکل ­گیری اتحاد امت اسلامی و ارائه راه­کارهایی برای فائق ­آمدن بر آن چالش ­ها و رفع موانع


***********

* پیام­ ها و نکته ­های مهم و برجسته فرمایشات، به منظور تمرکز بر آنها و ترویج و گفتمان ­سازی:

1)تأکید بر انتخابی بودن همه مسئولان و کارگزاران نظام از جمله رهبری

2)اگر دولت اسلامی شد، کشور هم اسلامی خواهدشد.

3) دولت اسلامی کامل و به معنای واقعی کلمه، در زمان انسان کامل تشکیل خواهدشد.

4)اول ما(کارگزاران حکومت) اسلامی می­شویم، آن وقت عملِ ما مردم را مسلمان واقعی خواهدکرد و کشور، اسلامی خواهدشد.

5)تشکیل دولت اسلامی، یعنی تشکیل منش و روش دولتمردان به گونه اسلامی.

6)نمی­توانیم ادعا کنیم که ما یک دولت اسلامی هستیم، ما کم داریم، ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم.

7)باید به سمت زندگی علوی(ع) برویم. باید روح زندگی علوی(ع) را در خودمان زنده کنیم.

8) از کشور اسلامی، می­ شود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش در دنیا بوجود می ­آید.

9)دولت اسلامی -- کشور اسلامی -- دنیای اسلامی

10)خودسازی کارگزاران -- کارآمدی نظام -- الگوشدن برای جهان

11) سیطره و تسلط علمی، به دنبال خود، عزت سیاسی هم می ­آورد؛ رفاه اقتصادی هم می­آورد، فضایل اخلاقی هم می ­آورد.

12)کشور اسلامی، یعنی: دستگاه حاکمه کشور در عمل خود، در سازماندهی خود و در چگونگی رفتار خود، به طور کامل اسلامی عمل کند.

13)هرچه کمبود داریم، به خاطر بی ­تقوایی است.

14) ....


منبع : سایت مشرق

نظرات  (۲)

۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۵ سپهر راهی
با سلام استاد عزیز ایا امکانش هست آدرس سایت بنده را به سایت خودتان پیوند بزنید ؟
ما این کار را درباره سایت شما انجام دادیم
موید باشید
التماس دعا
خیلی عالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی