مدیران عصر ظهور

خط مشی گذاری و مدیریت اسلامی

خط مشی گذاری و مدیریت اسلامی

آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پارادکس مدیریت اجرایی» ثبت شده است

رشته مدیریت اقسام و گرایشاتی دارد، گاه سوال می شود که نسبت این گرایشات با یکدیگر به چه صورت است؟

به نظر بنده ایجاد و شکل گیری گرایشات رشته مدیریت، از یک ضعف مدیریت رنج می برد و ایجاد گرایشات اغلب بر اساس نگاه های مقطعی، گذرا و جزئی بوده است که همه اینها موجب سردرگمی مخاطبان این رشته می گردد.

یکی از گرایشاتی که در سالهای گذشته، ار رونق و زرق و برق بالایی در کشور ما و جهان برخوردار شده است، رشته مدیریت اجرایی است؛ ایجاد این رشته به دلیل ضعف فارغ التحصیلان دیگر گرایشات مدیریت در کارهای اجرایی بوده است، موسسان این رشته به زعم خود می خواسته اند که ضعف بعد اجرایی مدیران را با این رشته جبران کنند(همانند ایجاد رشته کارآفرینی برای تزریق کارآفرینی در افراد!). غافل از اینکه ساحت علم و عمل(اجر)ا دو ساحت جدا از یکدیگر است؛ این که می بینیم پزشکی علم به این دارد که دخانیات مضر است ولی در عمل سیگار می کشد؛ یا فردی در رشته مدیریت استاد است ولی از اداره کلاس درس خود عاجز است؛ همگی مؤید جدا بودن دو ساحت علم و عمل از یکدیگر است. راه تقویت عمل و اجرا از گذرگه علم نمی گذرد و روشی دیگر می طلبد.

در این خصوص حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)(درس اخلاق، 91/9/3) مطالبی دارند که می تواند به فهم مطلب کمک کند:

«در درون ما دو دستگاه کاملاً جداست یکی عقل نظر است که حوزه و دانشگاه با آن کار می‌کند و با آن می‌فهمند چه چیزی حق است و چه چیزی باطل، چه چیزی صدق است چه چیزی کذب، چه چیزی خیر است چه چیزی شرّ و چه چیزی حسن است و چه چیزی قبیح، یکی هم عقل عملی است که با آن نیرو آن فهمیده‌ها پیاده می‌شود که این کار مسجد و حسینیه است نه کار حوزه و دانشگاه. آنجا که انسان در پیشگاه خدای سبحان سر به خاک می‌مالد و اشک می‌ریزد و از او فیض دریافت می‌کند آن محدودهٴ عقل عملی است که "ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجِنان".

همان‌طوری ما که چشم و گوش داریم و با چشم و گوش خطر را می‌بینیم یا می‌شنویم ولی با شنیدنِ خطر یا دیدن خطر نجات پیدا نمی‌کنیم بلکه با دست و پا باید خود را از خطر برهانیم لذا اگر کسی عقرب و مار را دید ولی دست و پای او فلج یا بسته بود این حتماً مسموم می‌شود و نباید به او اعتراض کرد که مگر ندیدی؟ چون چشم که فرار نمی‌کند بلکه پا فرار می‌کند که آنهم بسته است. شیطانِ در درون ما که جنگ متوسط است تمام کوشش او این است که عقل عملی را فلج کند و دست و پای آن را ببندد و اسیر بگیرد


بیان نورانی امیر مؤمنان(سلام الله علیه) که فرمود:«کَم مِن عقلٍ أسیر تحت هوی أمیر» همان عقل عملی است که شیطان این را می خواهد فلج ‌کند.یک عالِم ممکن است سخنرانی خوبی بکند یا مقاله خوبی بنویسد یا کتاب خوبی بنویسد و درس خوبی بگوید ولی در موقع عمل ممکن است پایش بسته باشد و سرّش هم این است که حوزه و دانشگاه کار علمی انجام می‌دهند نه کار اخلاقی! اگر ما می‌بینیم در برابر فرمان الهی کم می‌آوریم معلوم می‌شود پای ما بسته است. اخلاق این است که انسان مواظب باشد اسیر نشود یا اگر اسیر شد خود را آزاد بکند».

نتیجه این که بر اساس این نظریه، به دلیل دو ساحت جداگانه علم و عمل، فردی که از صعف اراده که مرتبط با ساحت عمل است رنج می برد، در صورتی که در رشته مدیریت تحصیل کند، حداکثر می تواند یک نظریه پرداز خوب در رشته مدیریت و یا مشاوری قابل در زمینه مدیریت شود، ولی اگر بخواهد پا را از این حد فراتر نهاده و برای خود ماموریتی در خصوص اجرا متصور شود، می بایست با تقویت عقل عملی خود قابلیت های خود در ساحت اجرا را تقویت نماید.

حال ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه است غرب، از مدیریت اجرایی قوی ای برخوردار است؟ ولی کشور ما که داعیه دار اخلاق و مهد علمای اخلاق است(علم اخلاق متولی تقویت و تربیت اراده است)، در مدیریت اجرایی ضعف دارد؟!...

سؤالی که به نظر می بایست برای پاسخ بدان، مقدار بیشتری عمیق شد...



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۱۲
مهدی عبدالحمید