مدیران عصر ظهور

خط مشی گذاری و مدیریت اسلامی

خط مشی گذاری و مدیریت اسلامی

آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

                                                                                                                                          نوشته سعید نوری

چکیده:

با ابتناء بر موضوع علم نافع و عمل صالح می توان رابطه علم و دین را تبیین نمود. با توجّه به اینکه علم نافع و عمل صالح یگانه راه سعادت انسان است و از طرفی مقصود از تبیین رابطه علم و دین نیز به جز از صحیح فهمیدن و درست عمل کردن نیست؛ لذا راه و رهیافت مذکور، عین مقصود است. در پرتو این رهیافت معلوم می شود که هر آنچه علم است در دایره دین قرار دارد و هر آنچه دین است علمی است. به عبارت بهتر اینکه علم، شأنی از شئون دین است.

 

۱- مقدّمه
هدف غایی از خلقت انسان، تخلّق به اخلاق الهی و خداگونه شدن از طریق عبادت است. بعثت حضرات انبیاء الهی صلوات الله علیهم اجمعین نیز به منظور راهنمایی انسان برای نیل به همین هدف بوده است. رسول اکرم صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سَلَّم در این خصوص می‌فرمایند: إنَّمَا بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَکَاِرمَ الْأخْلاَقِ [۱] (همانا من برای تتمیم مکارم اخلاق مبعوث شده ام). همچنین آن حضرت می‌فرمایند: عَلَیْکُمْ ِبمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَانَّ اﷲَ عَزَّ وَجَلَّ بَعَثَنی بِهَا [۲] (بر شما باد رعایت مکارم اخلاق، که خداوند مرا بر آنها مبعوث نمود). انسان برای تحقق این هدف در زندگی خود ضرورتاً به علم نیاز دارد؛ به نحوی که به وسیله آن، فضائل و رذائل اخلاقی را شناخته و سپس در جهت جذب و دفع آن‌ها عمل نماید. این مطلب نشانگر جایگاه و نقش ویژه و بی بدیل علم در زندگی انسان است. بدین خاطر دین مبین اسلام برای علم و عالِم، ارزش و فضیلت بسزایی قائل شده است.

سؤال اساسی این است که آیا مقامات و فضائل والایی که در دین مبین اسلام برای علم و عالِم وارد شده است برای مطلق علم و عالِم است؟ جواب این سؤال، خیر است. یعنی مقامات و فضائلی که مترتّب بر علم و عالِم است برای مطلق علم و عالِم نیست. حضرت رسول اکرم صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سَلَّم در این باره می‌فرمایند: رُبَّ جَهْلٍ اَنْفَعُ مِنْ عِلْمٍ [۳] (چه بسا جهل که نافع تر از علم است). همچنین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام می‌فرمایند: رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلهُ جَهْلَهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لایَنْفَعَهُ [۴] (چه بسا عالِمی که کُشته جهل خویش است و علمی که با اوست برای وی نافع نیست). هدف مقاله حاضر پاسخ به این پرسش سرنوشت ساز است که علم مورد نظر دین مبین اسلام کدام است؟ خواهیم دید که علم مورد نظر اسلام علم نافع است. در پرتو این معنا، رابطه علم و دین نیز معلوم خواهد شد.          

 

  این مقاله شامل بخشهای زیر است. پس از ارائه مقدّمه در بخش اوّل، علم نافع و عمل صالح در بخش دوّم بررسی می شود. در این بخش به جایگاه و ضرورت علم نافع و عمل صالح اشاره می گردد. در بخش سوّم رابطه علم و دین مورد بررسی قرار می گیرد. ضمن بیان مراتب علم بر مبنای معیارهای صدق و حق، و نیز تبیین حقیقت علم و فهم آن؛ دلایل لزوم ابتناء معیار صدق به معیار حق ارائه می شود. معلوم خواهد شد که اساساً فهم و درک کامل و بایسته واقعیت، بدون اتّصاف به معیار حق ممکن نخواهد بود. سپس نحوه تأثیر و تأئید دین بر علم در مراتب ثبوت و اثبات و سطوح مختلف آن بحث می شود. معلوم می گردد که تأئید (و نه تأثیر) دین بر علم اعم از علم نافع و یا غیرنافع در مرتبه ثبوت، تأئید از باب مطابقت با واقع است؛ امّا تأثیر و تأئید دین بر علم در مرتبه اثبات، به اعتبار مطابقت با حق است. تأثیر دین بر علم در مرتبه اثبات در دو حالت عدم مغایرت و مغایرت با دین خواهد بود. علم در حالت عدم مغایرت با دین، همان علم نافع و مورد تأئید دین است امّا در حالت مغایرت با دین، علم غیرنافع است که مورد تأئید دین نیست.

 

۲- علم نافع و عمل صالح
علم را از جوانب متفاوت می‌توان تقسیم بندی کرد. در احادیث و ادعیه معصومین سلام الله علیهم اجمعین به تقسیم-بندی علم از جنبه نافعیت صراحتاً اشاره ‌شده است. رسول اکرم صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سَلَّم در این خصوص می‌فرمایند: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ عِلْمٍ لا یَنْفَعُ وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی یُضَادُّ الْعَمَلَ بِالْإخْلاصِ [۵] (از علم غیرنافع، به خدا پناه می برم و آن علمی است که در تضادّ با عمل مخلصانه باشد). همچنین آن حضرت می‌فرمایند: اَللَّهُمَّ … أعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لا یَنْفَعُ [۶] (خداوندا … از علم غیرنافع به تو پناه می‌برم). حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نیز در این باره می‌فرمایند: لا خَیْرَ فِی عِلْمٍ لا یَنْفَعُ [۷] (در علمی که نافع نباشد خیری نیست). همچنین آن حضرت در بیان صفات متّقین می‌فرمایند: وَقِفُوا اَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمُ النَّافِعُ لَهُمْ [۸] (گوش جان خود را به علمی می‌سپارند که برای ایشان نافع است). نیز آن حضرت می‌فرمایند: رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلهُ جَهْلَهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لایَنْفَعَهُ (چه بسا عالِمی که کُشته جهل خویش است و علمی که با اوست برای وی نافع نیست).

 

پُر واضح است که حیات بشر چیزی غیر از علم و عمل نیست و حیات طیبه انسان، غیر از علم نافع و عمل صالح نخواهد بود. علم و عمل دو جوهر انسان سازند و به عبارت بهتر اینکه انسان یک موجود علمی و عملی است. بر این اساس انسان برای نیل به سعادتْ چاره ای جز تحصیل علم نافع و اتیان عمل صالح ندارد. علم نافع و عمل صالح آمیزه ای در هم تنیده اند به نحوی که علم نافع، مقدّمه عمل صالح است و عمل صالح، موجب علم نافع بالاتر است. آیات و روایات فراوانی بیانگر لزوم الحاق علم نافع و عمل صالح است.

 

حال این سؤال بسیار مهم و حیاتی مطرح می¬شود که علم غیرنافع چیست و کدام است، که آنقدر خطرناک است که معصومین علیهم السّلام از شرّ آن به خداوند تبارک و تعالی پناه می¬برند. لذا باید علم غیرنافع را شناخت تا آن را رفع و دفع کرد و علم نافع را شناخت تا آن را جذب و هضم نمود. معیار نافعیت علم از ادله معتبر عقلى و نقلى استنباط می-شود. خواهیم دید که علم نافع آن است که هم عبودیتْ مقدّمه آن باشد و هم به عبودیت بالاتر بینجامد.

 

۳- رابطه علم و دین
پیش از ورود به بحث رابطه علم و دین باید تعاریفی کاربردی از علم و دین ارائه کرد. تعاریف متفاوتی از علم و دین ارائه شده است که علّت این تفاوت، تفاوت در دیدگاه ها است. در اینجا علم را به لحاظ گستره معنایی و مصداقی؛ در معانی اعم، عام، خاص و اخص آن به ترتیب به معنای مطلق آگاهی و دانستن، شناخت و معرفت (دارای هدف، روش و موضوع)، علوم تجربی (ساینس) و شاخه ای از علوم تجربی (مانند فیزیک) در نظر می گیریم. در هر مبحث می بایست معنا و مصداق مورد نظر و برگزیده از علم مشخص شود.           

  همچنین دین را  به صورت یگانه برنامه خداوند تبارک و تعالی برای سعادت همه جانبه انسان در نظر می گیریم. این برنامه مجموعه ای از عقاید، اخلاق و اَعمال است که همه شئونات و مناسبات فردی و اجتماعی انسان را شامل می شود. در ادامه با بیان مراتب علم بر مبنای معیارهای صدق و حق، و نیز تبیین حقیقت علم و فهم آن؛ رابطه و نسبت علم و دین بررسی می شود.

 

الف- مراتب علم 

علم از آن حیث که علم است دارای مراتب می باشد و آن را می‌توان در دو مرتبه ثبوت و اثبات در نظر گرفت. حیثیت علم در مرتبه ثبوتْ به واسطه مطابقت با واقعیت (معیار صدق) است، امّا حیثیت علم در مرتبه اثباتْ به واسطه مطابقت با حقیقت (معیار حق) است. پُر واضح است که مطابقت با حقیقت، در بردارنده مطابقت با واقعیت است امّا مطابقت با واقعیت، الزاماً مطابقت با حقیقت را بدنبال ندارد. لذا لازم است معیار صدق، مبتنی بر معیار حقْ انشاء و تعریف گردد. شایان ذکر است که منظور از حق، امر مورد رضای الهی است که انسان را به بهشت منتهی می کند و منظور از باطل، امر مورد سخط الهی است که انسان را به دوزخ منجر می سازد؛ همان طور که در زیارت شریف آل یس در فراز ” فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ ” (حق آن است که شما از آن راضی هستید و باطل آن است که شما از آن ناراضی ‌می باشید) به این مطلب تصریح شده است. به عبارت دیگر حق آن امری است که از نظر دین باید باشد، امّا واقعیت آن چیزی است که هست. 

 

دلیل دیگر لزوم ابتناء معیار صدق (برای شناخت واقعیت یا همان ظاهر خلقت) به معیار حق (برای معرفت حقیقت یا همان باطن خلقت) این است که شناخت ظاهر خلقت خداوند تبارک و تعالی بدون توجّه به معرفت باطن آن، نافع نیست بلکه مضرّ است. زیرا توقّف و اکتفاء به معیار صدق در شناخت خلقت خداوند تبارک و تعالی منجر به توقّف و مشغولیت به ظاهر خلقت و غفلت از باطن آن می شود، که این امر مغایر بلکه معارض مفهوم عبودیت و هدف غایی خلقت است. لازم به ذکر است که با مبناء قرار گرفتن معیار حق، حقیقتْ هم طریق و هم موضوع خواهد بود و در این صورت، کشف واقعیت و وصول به حقیقتْ متّحداً حاصل می گردد که این ایصال الی المطلوب است.

 

   حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه در خصوص حقیقت علم می‌فرمایند: لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی‌ قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌ أَنْ یَهْدِیَهُ؛ فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِی‌ نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ، وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ یُفْهِمْکَ [۱۰] (علم به آموختن نیست، علم نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را نموده است واقع می‌شود. پس اگر علم می‌خواهی باید در اوّلین مرحله در نزد خودت حقیقت عبودیت را بطلبی؛ و به واسطه عمل کردن به علم، طالب علم باشی؛ و از خداوند استفهام نمایی تا خدایت تو را بفهماند). از این حدیث نورانی و گهربار نتیجه می شود که اولاً دستیابی به حقیقت علم، متوقّف بر تحقق عبودیت در وجود انسان است. به عبارت دیگر مقدّمه علم، عبودیت است. ثانیاً علم را باید برای عمل (عابدانه) به آن طلب کرد، زیرا رُشد انسان فقط در صورت عمل به علم ممکن است. ثالثاً استفهام باید الهی باشد، زیرا فهم می تواند غیر الهی و طاغوتی نیز باشد.

 باید توجّه داشت که فهمیدنْ همان علم و ادراک پیدا کردن نیست. فهمیدن به معنای ادراک با دل و جان است که لازمه آن، آمادگی نفْس برای پذیرش الهی و یا طاغوتی مطلب است. از این فراز می توان دلیل سوّم لزوم ابتناء معیار صدق بر معیار حق را استنباط نمود و آن این که اساساً فهم و درک کامل و بایسته واقعیت، بدون اتّصاف به معرفت حقیقت ممکن نخواهد بود. زیرا فردِ دچار فهم طاغوتی به میزان دچار بودن خود، مبتلاء به شائبه الحاد و شرک مربوط به موضوع مورد نظر است و به میزان این ابتلاء، واجد توهّم در فهم و درک واقعیت خواهد بود. از این رو فرد کافر به دلیل ابتلاء به کفر و در نتیجه توهّم، تصویری از واقعیت (واقعیت متوهّم) و نه خودِ واقعیت را فهم و درک می کند. رسول اکرم صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سَلَّم در خصوص فهم و شناخت واقعی و نه توهّمی می‌فرمایند: أللّهُمَّ  أرِنَا الاشْیآءَ کَما هیَ [۱۱] (خداوندا اشیاء را آن¬چنانکه هستند به ما بنما). همچنین آن حضرت می‌فرمایند: اَللّهُمَّ اَخْرُجْنی مِنَ الظَّلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَکْرِمْنی بِنُورِ الْفَهْمِ الَّلهُمَّ افْتَحْ عَلَینا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ انْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ [۱۲] (خداوندا مرا از تاریکیهای وهْم خارج کن و به من نور فهم کرامت فرما، خداوندا درهاى رحمتت را به روى ما بگشای، و خزانه‏ هاى علومت را بر ما باز کن، به مهربانى‏ت اى مهربان‏ترین مهربانان).

 

بر این اساس تفاهم و توافق مؤمن و کافر در مورد یک موضوع واحد، در واقع توافق بر وجودِ تناسب و تناظر بین واقعیتِ فهم شده از سوی مؤمن و تصویر واقعیتِ فهم شده از سوی کافر است؛ مانند تناسب و تناظر یک به یک بین یک درخت و تصویر آن درخت. شایان توجّه است که این مطلب به معنای عدم اعتقاد به واقعیت خارجی و عینی نیست، بلکه ضمن صحه و تأکید به واقعیت گراییِ هستی شناسانه (اعتقاد به وجود واقعیت خارجی و عینی) و نیز واقعیت گراییِ معرفت شناسانه (امکان شناخت واقعیت)؛ بدین معناست که فرد کافر به واسطه فهم کافرانه خود و به میزان این ابتلاء، از شناخت واقعیت عاجز است. بنا بر این فهم و اتّحاد علم با مُدْرِک، دارای دو حالت الهی و طاغوتی است که هر کدام شدّت و ضعف دارد.

 

ب- تأثیر و تأئید دین بر علم
رابطه علم و دین و به عبارت بهتر تأئید (و نه تأثیر) دین بر علم اعم از علم نافع و یا غیرنافع در مرتبه ثبوت، تأئید از باب مطابقت با واقع است. امّا نسبت علم و دین و یا تأثیر و تأئید دین بر علم در مرتبه اثبات، تأثیر و تأئید به اعتبار مطابقت با حق است. تأثیر دین بر علم در مرتبه اثبات را می‌توان در سه سطح هدف (چرایی)، روش (چگونگی) و ماهیت (چیستی) در نظر گرفت. در این بخش، علم به معنای عام آن در نظر گرفته می‌شود.

 

منظور از هدف؛ هدف از تولید، ترویج و بکارگیری علم است. در این حالت، علم طریقیت داشته و می‌بایست در جهت اهداف دینی بکار گرفته شود. منظور از روش؛ روش تولید، ترویج و بکارگیری علم است. در این حالت، علم اصالت فرایندی دارد و می‌بایست در روشی که مُجزی دین باشد تکوّن، انتشار و بهره برداری یابد. لازم به توجّه است که هدف از بکارگیری علم، در تعیین روش‌ تولید، ترویج و بکارگیری آن اثرگذار خواهد بود. منظور از ماهیت؛ محتوا و ساختار موضوعی علم است که شامل مواردی مانند اصول موضوعه، مبانی، فرضیه ها و نظریه ها می‌شود. ماهیت علم نباید مغایرت با دین داشته باشد بلکه باید مطابق آن باشد. لازم به ذکر است که علم، بخشی از ماهیت و هویت خود را از هدفی که معطوف به آن است اخذ می‌کند. سطوح هدف و روش، ناظر به نظام برونی علم و سطح ماهیت، ناظر به نظام درونی آن است.

 

تأثیر دین بر علم در مرتبه اثبات (در هر یک از سطوح سه گانه هدف، روش و ماهیت) را می توان در دو حالت عدم مغایرت (در گستره مطابق تا غیرمغایر) و مغایرت با دین در نظر گرفت. علم در حالت عدم مغایرت با دین، علم نافع و مورد تأئید دین است امّا در حالت مغایرت با دین، علم غیرنافع است که مورد تأئید دین نیست. بنا بر این نتیجه می شود علم نافع در مرتبه اثبات، علمی است که تحت تأثیر و مورد تأئید دین باشد. علم نافع یک امر مشکّک است که با توجّه به میزان خلوصِ دینیِ هدف، روش و ماهیت آن، میزان نافعیت آن متغیّر خواهد بود. در خاتمه به منظور توضیح مطالب فوق، مثالهایی به ترتیب در هر یک از مراتب مطابق، غیرمغایر و مغایر با دین در هر یک از سطوح سه گانه هدف، روش و ماهیت ارائه می شود.

 

۱-  هدف علم
۱-۱- طراحی و ساخت دستگاه راکتور گداخت هسته ای با مشارکت کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی”با هدف تقویت روحیه اتّحاد و همبستگی در امّت واحده اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی ایران”.
۱-۲- مشارکت در طرح راکتور آزمایشگاهی گرماهسته ای بین المللی”با هدف گسترش تعاملات علمی و فناورانه در عرصه بین الملل”.
۱-۳- بررسی خواص بیوشیمیایی مشروبات الکلی، جهت بالا بردن کیفیت آن”با هدف افزایش مصرف مشروبات الکلی”.

 

۲- روش علم
۲-۱- تفسیر قرآن کریم”به روش تفسیر آیه به آیه”.
۲-۲- طراحی و ساخت دستگاه طیف سنج جرمی”به روش مغناطیسی”.
۲-۳- بررسی خواص و آثار تغذیه ای گوشت گوسفند در انسان”به روش ذبح حرام”.

 

۳-  ماهیت علم
۳-۱- تدوین نظام اقتصادی کشور جمهوری اسلامی ایران”مبتنی بر فقه اسلامی”.
۳-۲- بررسی تشکیل سیاه چاله های فضایی”مبتنی بر نظریه نسبیت عام”.
۳-۳- تبیین روابط عدم قطعیت در فیزیک کوانتومی”مبتنی بر نقض اصل علّیت”.

 

۵- نتیجه
همه علوم اعم از نافع و غیرنافع در مرتبه ثبوتْ از حیث مطابقت با واقع، علم هستند؛ لذا به این اعتبار که بیان و توضیح آنها در حوزه دین ممکن می باشد علم دینی هستند و دین، صِرف علم بودن آنها را تأئید می کند. این تأئید، مبتنی بر معیار صدق (که باید از معیار حق مستخرج شود) است. از این رو تأثیر دین بر علم در مرتبه ثبوت، کشف واقعیت است. باید دقّت داشت که کافر از کشف واقعیتْ (اعم از نافع و غیرنافع) عاجز است امّا مؤمن علاوه بر علم نافع می تواند علم غیرنافع را نیز درک کند؛ زیرا اگر غیر از این باشد تمیز علم غیرنافع از علم نافع و سپس اصلاح آن ممکن نخواهد بود.

  امّا تأثیر دین بر علم در مرتبه اثبات (در هر یک از سطوح سه گانه هدف، روش و ماهیت) منجر به علم نافع و مورد تأئید دین می شود. تأئید نافعیت علم در مرتبه اثبات، مبتنی بر معیار حق است که فرای معیار صدق می باشد.
بر این اساس نسبت و رابطه علم و دین بدینگونه است که هر آنچه علم است در دایره دین قرار دارد و هر آنچه دین است علمی است؛ و به عبارت بهتر اینکه علم، شأنی از شئون دین است. ظهور علمی دین در عالَم درون به صورت عالِمِ نافع و در عالَم برون به صورت واقعیتِ نافع است و علم نافع در مرتبه اثبات، علمی است که تحت تأثیر و مورد تأئید دین است.

 

منابع
۱- شیخ طبرسى، مجمع البیان، ج ‏۹ و۱۰، ص ۵۰۰٫
۲- شیخ طوسی‌، أمالی، ج‌ ۲ ص‌ ۹۲٫
۳- علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص ۲۶۷٫
۴- نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، کلمات قصار، شماره ۱۰۷٫
۵- محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‏۲، ص ۳۲٫
۶- شیخ عباس قمی، مفاتیح‏الجنان، دعا در تعقیب نماز عصر.
۷- نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، نامه ۳۱٫
۸- نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، خطبه ۱۹۳(خطبه متقین).
۹- مفاتیح ‏الجنان، زیارت آل یس.
۱۰- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵٫
۱۱- نجم الدّین رازی، مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد، ص ۱۷۰٫
۱۲- شیخ عباس قمی، مفاتیح‏الجنان، دعای هنگام مطالعه.


به نقل از سایت علم دینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی