جامعه ما آنچه هست و آنچه باید؟
شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۱۰ ب.ظ
شاخصهای جامعه قرآنی در گفتگو با حجتالاسلام دکتر دیرباز؛
جامعه ما آنچه هست و آنچه باید؟
محور جامعه قرآنی با «حق» است نه با اکثریت؛ یکی از تفاوتهایی که بین
دموکراسی غربی و مردم سالاری دینی وجود دارد در همین است که در جامعه
اسلامی به اکثریت توجه میشود؛ اما به عنوان روشی برای تحقق و پیاده کردن
آنچه که حق هست.
گروه سیاسی برهان/ سعیده پزشکی؛ از
آنجا که جامعه اسلامی جامعهای دینمدار و بر اساس آموزههای اسلام
میباشد؛ لذا باید دارای ویژگیها و شاخصهای مطلوب اسلام نیز باشد. ایران
اسلامی نیز به دلیل حاکم بودن دین اسلام و آموزههای قرآن در آن باید واجد
شرایط مطلوب یک جامعه اسلامی باشد. در این راستا و در جهت حاکم کردن
آموزههای قرآنی دین مبین اسلام در جامعه، جمهوری اسلامی موفقیتهایی را
کسب نموده است؛ اما در این جهت ضعفها و کمبودها نیز قابل مشاهده بوده و تا
رسیدن به جمعه آرمانی اسلامی فاصله بسیار است. بر اساس اهمیت این مسئله
گفتگویی با حجتالاسلام دکتر «عسگر دیرباز» نماینده مردم آذربایجان غربی در مجلس خبرگان و همچنین ریاست دانشگاه قم داشتیم که مشروح این گفتگو در ادامه به اطلاع مخاطبان میرسد.
به عنوان اولین سؤال بفرمایید جامعه اسلامی از دیدگاه قرآن چه تعریفی دارد؟
جامعه
اسلامی از نظر قرآن، جامعهای است که محور، همراهی افراد آن جامعه با
یکدیگر، ارزشهای دینی و اهداف الهی باشد. خصوصیاتی که اعضای جامعه اسلامی و
رهبر جامعه اسلامی باید داشته باشد بحث دیگری است.
اهمیت برپایی جامعهای بر اساس اسلام و قرآن از منظر آیات قرآن کریم به چه میزان است؟
برای
آنکه اهداف اسلام و انبیاء در بین مردم پیاده شود، نیاز به تشکیل جامعه
اسلامی دارد وگرنه توده مردمی که در کنار هم زندگی میکنند نمیتوانند
اهداف انبیاء را در عمل تحقق بخشند. به این جهت وظیفه اول انبیاء الهی -که
از طرف خدا مبعوث شده و مأموریت پیدا میکردند- این بود که تودههای مردم
را تبدیل به امت اسلامی و جامعه مورد نظر دینی کنند. منظور از اسلام، دینی
است که طی روندی مستمر در دوران هر پیغمبری سپری میشد تا قابلیت بالقوه
فطرت الهی مردم با هدایت و رهبری انبیاء به فعلیت برسد و در نتیجه
آرمانهای انبیاء الهی در جامعه تحقق یابد.
یکی
از آیات در این خصوص راجع به حضرت ابراهیم است. خداوند در سوره بقره
میفرماید: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، من شما را برای مردم
امام قرار دادم. در اینجا کلمه «امام» به لحاظ لغوی به معنای پیشوا است؛
یعنی جامعه وقتی پیشوا داشته باشد، میتواند به سمت اهداف الهی حرکت کند؛
یا در سوره رعد میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ
حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» خداوند در هیچ قومی تغییری ایجاد
نمیکند مگر اینکه خودشان در درون خودشان تغییراتی را ایجاد کنند؛ لذا
تعالیم انبیاء در این مسیر است که در انسانها تغییراتی در مسیر اهداف
انبیاء ایجاد شود.
جامعهای که بر اساس دین مبین اسلام و کتاب روحبخش قرآن بنیان نهاده شده باشد باید از چه ویژگیها و شاخصهایی برخوردار باشد؟
ابتدا
ویژگیهایی است که به رهبر جامعه اسلامی برمیگردد. رهبری جامعه اسلامی
باید ویژگیهای مورد نظر اسلام را برای رهبری داشته باشد؛ مثلا اگر نظام
ولایت فقیه را از بالای هرم نگاه کنیم، ولی فقیه کسی است که فقاهت دارد،
مجتهد است، به لحاظ تقوا درجه بسیار بالایی از تقوا را دارد، مدیر و مدبر و
شجاع است و حریص به دنیا نیست.
دوم این
که محور جامعه قرآنی با «حق» است نه با اکثریت؛ یکی از تفاوتهایی که بین
دموکراسی غربی و مردم سالاری دینی وجود دارد این است که در جامعه اسلامی به
اکثریت توجه میشود؛ اما به عنوان روشی برای تحقق و اجرای آنچه که حق است.
در جامعه اسلامی ملاک حقانیت، اکثریت و اقلیت نیست ملاک حقانیت اگر در
ارزشهای الهی باشد آن چیزی است که در کتاب و سنت آمده است و اگر در ورای
آنها باشد آن چیزی است که حاکم اسلامی تشخیص بدهد و با مشورت، با استفاده
از عقلانیت و خرد جمعی و استدلال و منطق به آن برسند. محور در حق و باطل
بودن اکثریت و اقلیت نیست و این نکته بسیار مهمی است.
در
حکومت اسلامی حاکم به فکر هدایت مردم به خیر، صلاح، سداد، تقوا، انسانیت،
شکوفا کردن استعدادهای انسانی و جلوگیری از ظلم، فساد، تعبیض، تباهی و از
بین رفتن استعدادهای انسانی است.تفاوت رویکرد لیبرالیستی با اسلامی این است
که در رویکرد لیبرالیستی تنها وظیفه حاکم و حاکمیت و جامعه به این است که
امنیت مردم تأمین شود که در برخی آثار اندیشه سیاسی غرب از آن تعبیر به
نگهبان شب میکنند.
نکته سوم
پیادهسازی الگوها در جامعه اسلامی است. یکی از ویژگیهای جامعه اسلامی
این است که به دنبال آرمان و الگو است؛ این طور نیست که مردم را به حال خود
رها کند. در واقع تفاوت رویکرد لیبرالیستی با اسلامی این است که در رویکرد
لیبرالیستی تنها وظیفه حاکم و حاکمیت و جامعه تأمین امنیت مردم است که در
برخی آثار اندیشه سیاسی غرب از آن تعبیر به «نگهبان شب» میشود، وظیفه این
حکومتها تنها تأمین امنیت مردم است و دیگر کاری به مردم نداشته باشند که
راهشان حق است یا باطل.
حکومت
حق ندارد در کار مردم هیچگونه دخالتی کند. برخلاف این رویکرد لیبرالیستی
در حکومت اسلامی که یکی از اهداف، تأمین امنیت و نگهبان شب بودن است. در
حکومت اسلامی حاکم به فکر هدایت مردم به خیر، صلاح، سداد، تقوا، انسانیت،
شکوفا کردن استعدادهای انسانی و جلوگیری از ظلم، فساد، تعبیض، تباهی و از
بین رفتن استعدادهای انسانی است. یعنی جامعه اسلامی و به تبع آن حاکم
اسلامی به خیر و صلاح مردم حساسیت و دغدغه دارد درست برخلاف جامعه سلامی یا
لیبرالیستی که تنها به فکر تأمین امنیت مردم هستند و فرقی نمیکند که مردم
چه میکنند. لذا در جامعه اسلامی این الگو مداری و به فکر تحقق الگوهای
دینی بودن باعث میشود که نهاد و ساختارهای جامعه به فکر خیر و صلاح مردم
باشند و با فساد و انحطاط مبارزه کنند.
یکی
دیگر از ویژگیهای جامعه اسلامی تحقق وحدت در آن جامعه میباشد که بسیار
اهمیت دارد. ممکن است گفته شود وحدت در تمامی جوامع اهمیت دارد، بله در
تمامی جوامع وحدت، انسجام و همبستگی اجتماعی خیلی مهم است؛ اما محور آن در
جامعه اسلامی فرق میکند. محور وحدت در جامعه اسلامی ارزشهای دینی است
«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» اعتصام به
«حبل الله» که حبل الله، پیامبر و جانشینان ایشان و ولی فقیه در زمان غیبت
است.
یکی
دیگر از مؤلفههای جامعه قرآنی این است که در جامعه قرآنی گناه و فساد از
طریق نظارت همگانی و امر معروف و نهی از منکر رو به زوال است. یکی از
خصوصیات جامعه اسلامی این است که همیشه شیب گناه رو به افول و کم شدن،
کارهای خیر و ثواب رو به فزونی است البته اینکه گناه در جامعه صفر شود شاید
غیرممکن باشد ولی شیب آن باید به طرف این باشد که دائما کم شود.
یکی
از مهمترین ویژگیهای جامعه قرآنی بحث عزتطلبی است لطفا در این خصوص
بفرمایید که اهمیت این موضوع چیست و راههای دستیابی به آن کدام است؟
راجع
به عزتطلبی ما میتوانیم از آیات قرآن استفاده کنیم که میفرماید: «وَ
للهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنین» و یا میفرماید: «وَلَن
یَجْعَلَ ٱللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» در این
آیات عزتمداری در جامعه مؤمنین به عنوان یک اصل استخراج میشود. مقام معظم
رهبری هم در سیاست خارجی یکی از محورها را عزتمداری قرار دادهاند. زمانی
ما امت اسلامی را در برابر امتهای دیگر قرار میدهیم که امت اسلامی باید
دست فراتر و برتر را داشته باشد نه اینکه حالت فرودست پیدا کند. راه تحقق
آن در زمینههای تولیدات علمی، استحکام درونی، انسجام اجتماعی و پیشرفت
اقتصادی است؛ در تمامی این زمینهها اگر فرودست باشیم در آن زمان مؤلفههای
عزت در جامعه اسلامی ما تحقق نمییابد.
اگرچه
در درون خودمان به خاطر اینکه در بردارنده ارزشها و فرامین و احکام الهی
هستیم احساس برتری میکنیم ولی باید تلاش کنیم که به لحاظ اجتماعی هم به
جایی برسیم که این عزتمداری درون ما بروز و ظهور خارجی داشته باشد. اما
زمانی هم هست مقوله عزت را در درون جامعه اسلامی بدون در نظر گرفتن بعد
خارجی آن در نظر میگیریم. هر کسی در بعد فردی باید دارای کرامت انسانی
باشد که ممکن است به صورت فردی یا گروهی باشد.
لذا
عزت هم میتواند در ارتباط با دیگری مطرح شود؛ مثلا امت اسلامی در برابر
امتهای دیگر و نیز میتواند در درون امت اسلامی در ارتباط با کرامتهای
انسانی، ارزشهای ذاتی انسانی و فطرت الهی مطرح شود که انسان هر میزان در
این نوع توانمند باشد میتواند در توانمندی نوع اول کمک نماید.
با
توجه به توضیحاتی که فرمودید به نظر شما جامعه اسلامی ما تا چه حد در
دستیابی به ویژگیهای یک جامعه اسلامی خصوصا عزتطلبی موفق بوده است؟
اگر
بخواهیم کشورمان را در قبال جوامع دیگر بسنجیم باید بگوییم در گذشته شاید
حدود دو قرن موقعیت جغرافیایی و منابع کشورمان سبب شد که کشورمان را غارت
کردند و از سوی دیگر بین ما تفرقه انداختند و بسیاری اتفاقات دیگر سبب شد
آن عزتی که قبلاً جامعه اسلامی و مخصوصاً ایران داشت کمرنگ شود. خصوصاً در
دوران قبل از انقلاب اسلامی ما در زمینههایی همچون پیشرفتهای علمی، نظم
اجتماعی، بهداشت و امور دیگر همچون اخلاق، انسانیت و ... افولهایی را
داشتیم اما به برکت انقلاب اسلامی و خون شهدا، رهبریحکیمانه و بسیار عالی
حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در این سالها -که واقعا یک فرد منصف و
بیطرفی هستند و هرچه از عمر رهبری، رهبر معظم انقلاب میگذرد این آفتاب،
درخشندگی و طلعهلواش بیشتر شده و هدایتگریهای او نسبت به جامعه بهتر و
بیشتر میشود- به پیشرفتهای خوبی دست یافتیم که سبب عزت ما در دنیا شده
است.
لذا
بعد از انقلاب وضع جامعه در مواردی بسیار بهتر از گذشته شده البته در
مواردی هم، ضعفهایی داریم اگرچه رهبر معظم انقلاب هشدارها و تذکراتشان را
میدهند ولی بالاخره جامعه فقط تحت تأثیر یک کانال و یک منشأ نیست. اکنون
با توجه به رسانههای جمعی، رسانههای دیجیتال، نزدیکی ارتباطات و دهکده
جهانی بخشهایی از جامعه ما ممکن است از تبلیغات ماهوارهها و تأثیرات
پنهان و تدریجی و آرام آرام آن متأثر شوند.
بنابراین
کسانی که در جامعه غیرت دینی دارند و احساس تعهد میکنند باید این خطرات
را بشناسند و نسبت به آن حساس باشند و آلوده به این موارد نشوند تا بتوانند
با کمک رهبری و کسانی که دلسوز جامعه هستند جامعه را به سمت قویتر شدن
پیش ببرند و اگر جامعه دچار ضعفهایی شده بتوانند ترمیم و بازسازی کند.
مانند بدنی که قوت خودش را دارد اما یک میکروبی به برخی قسمتها نفوذ کرده
اینجا باید بدن تمام قوای خودش را جمع نماید و با این میکروب، ویروس یا هر
عامل بیماری که هست مبارزه کند تا بتواند سلامت خودش را به طور کامل باز
یابد.
متأسفانه
بعضی از خواص ما به دلیل تارهایی که دور خودشان تنیدهاند و حصارهای ذهنی و
بتهای ذهنی که برای خودشان دارند نمیتوانند این حقایقی را که رهبری
میفرمایند آنگونه که باید و شاید درک کنند لذا ممکن است به لحاظ ظاهری و
صوری تأیید کنند چشم بگویند و شعاری بدهند ولی در عمل به خاطر اینکه یک
تفکر یا رفتار غیراسلامی دارند طور دیگری رفتار میکنند.
به نظر شما چقدر تا رسیدن به جامعه اسلامی مطلوب از نگاه قرآن فاصله داریم و راههای دستیابی به آن کدام است؟
به
طور خلاصه عرض کنم اگر جامعه ما خود را ملزم به تبعیت عملی از مقام معظم
رهبری نماید میتوانیم ادعا کنیم که جامعه ما دائما به سمت فلاح، پیشرفت و
تعالی خواهد رفت؛ اما اگر مؤمن «به بعض تکفر به بعض» باشد یعنی به
قسمتهایی عمل نماید به قسمتهایی نه نتیجه عکس خواهد داشت که این هم بیشتر
بر میگردد به خواص جامعه یعنی کسانی که به فرمایش رهبر معظم انقلاب منبر و
تریبون و قلم در اختیارشان است و بین مردم تأثیرگذار بوده و نفوذ کلام
دارند.
عملکرد
نادرست اینهاست که مسبب برخی نارساییها و کژیهای اجتماعی در جامعه
اسلامی میشود. به نظر بنده خوبی امت ما این است که خیلی تحت تأثیر بعضی از
خواص نیستند، الحمدالله بیشتر گوش به فرمان رهبری معظم انقلاب هستند و در
واقع در مواردی تودههای مردم جلوتر از بعضی از خواص ما هستند.
متأسفانه
بعضی از خواص ما به دلیل تارهایی که دور خودشان تنیدهاند و حصارهای ذهنی و
بتهای ذهنی که برای خودشان دارند نمیتوانند این حقایقی را که رهبری
میفرمایند آنگونه که باید و شاید درک کنند لذا ممکن است به لحاظ ظاهری و
صوری تأیید کنند، چشم بگویند و شعاری بدهند ولی در عمل به خاطر اینکه یک
تفکر یا رفتار غیراسلامی دارند طور دیگری رفتار میکنند. البته در برابر
این قبیل خواص ما خواص خوبی هم داریم که عملکرد مثبتی در جامعه دارند.
معمولا در جامعه یک اکثریتی وجود دارد و دو نوع خواص یک خواص خوب و یک خواص
بد؛ لذا خواص خوب باید خیلی فعالتر شود تا این اکثریت را همیشه با خودش
داشته باشد.
*با تشکر از فرصتی که در اختیار برهان قرار دادید.
۹۳/۰۶/۲۹